زندگی نامه فیلیپ فیشر
دنیای سرمایهگذاری بخشی از فعالیت و موفقیت امروز خودش را مدیون انسانهای زیادی است که فیلیپ فیشر به عنوان یکی از تاثیرگذارترین سرمایهگذاران در طول تاریخ شناخته میشود و یکی از این افراد است.
سال 1907 در کالیفرنیا به دنیا آمد و به یکی از بزرگترین نظریهپردازان دنیای معاملهگری تبدیل شد. او سرمایهگذار بلندمدتی بود که طبق اصول سرمایهگذاری میکرد و مثل وارن بافت و چارلی مانگر ارزش و رشد را با یکدیگر ادغام میکرد.
فیشر در کتاب سرمایهگذاری کلاسیکش از فلسفههای سرمایهگذاری گفته است که با گذشت حدود 60 سال هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد و به خصوص سرمایهگذاران حرفهای این آموزشها را به کار میگیرند.
این کتاب فیشر، اولین کتاب در حوزه سرمایهگذاری بود که در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
آغاز به کار فیشر
فیلیپ حرفه خود را از سال 1928 و با انصراف از دانشکده تازه تاسیس شده کسب و کار استنفورد آغاز کرد تا به عنوان تحلیلگر اوراق بهادار در بانک انلگو سانفرانسیسکو کارش را شروع کند.
فیشر با اینکه از این دانشکده انصراف داده بود اما خودش یکی از سه استاد دورههای سرمایهگذاری در این دانشکده بود. یکی از شاگردان فیشر به نام جک مکدونالد، چهل سال است که به عنوان استاد دانشگاه فعالیت میکند و به دانشجویانش تذکر میدهد که برای پاس کردن دورهها کتابهای فیشر را مطالعه کنند.
پس از آن برای مدت کوتاهی در یک شرکت کارگزاری سهام مشغول به کار شد و سپس طی سال 1931 کسب و کار خودش رابا هدف مدیریت سرمایه تحت عنوان “کمپانی فیشر” آغاز کرد.
او خودش امور شرکت را تا زمان بازنشستگی یعنی سال 1999 (91 سالگی) به دست داشت و در طی این مدت درآمدهای فوقالعاده زیادی نصیب مشتریانش کرده است.
تخصص او در شرکتهای نوآور و مبتنی بر تحقیق و توسعه بود و او سرمایهگذاری بلندمدت را تمرین میکرد و تلاش میکرد تا شرکتهای بزرگ را با قیمت معمول خریداری کند.
فیشر شخصیت درونگرایی داشت و بسیار محرمانه و به صورت خصوصی کار میکرد، مصاحبههای کمی داشت و مشتریانش را نیز گزینشی انتخاب میکرد.
جالب است بدانید که تا قبل از انتشار اولین کتابش در سال 1958 شخص شناخته شدهای در میان مردم نبود. او این کتاب را در دوران بازار گاوی و پس از جنگ جهانی دوم که رفاه زیادی با خود به همراه آورده بود، نوشت.
بسیاری از افرادی که از میراث به جا مانده از فیشر آگاهی دارند، او را پدر سرمایهگذاری رشدی میدانند.
فیشر طی سالها فعالیت در زمینه مدیریت سرمایه و پول، با سرمایهگذاری در شرکتهایی که مدیریت خوبی داشتند، در حال رشد بودند و از کیفیت بالایی نیز برخوردار بودند به رکودی عالی دست پیدا کرد که برای مدت زمان زیادی آنها را نگه داشت مثل سهام MOTOROLA که سال 1995 خرید و تا زمان مرگش آن را نفروخت.
قوانین معاملاتی فیلیپ فیشر
اما فیشر قوانین معاملاتی دارد که برای موفقیت سرمایهگذاری خود باید به دنبال آنها باشیم، معرفی کرده است؛
1/ بیاد در نظر داشت که آیا شرکت مورد نظر محصولات و خدمات با پتانسیل بازار کافی دارد که افزایش فروش قابل توجه به مدت چند سال را میسر کند؟
در واقع یک شرکت باید محصولاتی را ارائه دهد که به نیاز تعداد بیشتری از مخاطبین هدف پاسخ بدهد و همچنین بخشی از بازارهای در حال توسعه باشد.
2/ فیشر همانطور که روش خودش هم بر پایه تحقیق بود، معتقد است که تحقیقات نقش کلیدی در سرمایهگذاری موفق دارند.
بر این اساس باید دید آیا مدیریت شرکت، قصد دارد که به تولید محصولات جدید ادامه بدهد؟ چرا که وقتی از پتانسیل رشد خط تولید کنونی، تا حد زیادی بهرهبرداری شد، آن موقع از طریق ارائه محصولات جدید، باز هم پتانسیل فروش کل، بالا میرود؟
مدیریت شرکت باید این پتانسیل را داشته باشد که پس از آنکه محصول فعلی به دورهی بلوغ خود رسید، با استفاده از نوآوری و خلاقیت همچنان افزایش فروش را حفظ کند.
3/ فعالیتهای تحقیقی شرکت به نسبت ابعادش چقدر موثر است؟ این روش تحقیقی وسیع فیشر، او را قادر میساخت که یک پورتفوی متمرکز از ۳۰ سهام رشدی را حفظ کند و معتقد بود که داشتن تنوع بیش از حد در پرتفوی آنقدرها هم که گفته شده، خوب نیست.
وارن بافت هم این رویکرد نگه داشتن یک پرتفوی متمرکز گلچین شده و همینطور دنباله روی نکردن از مردن را از فیشر اخذ کرد.
فیشر اجازه نمیداد افراد بدبین نسبت به سرانجام کار در تصمیمات او در سرمایهگذاریها اثر بگذارند.
4/ آیا شرکت محصولات خاصی دارد؟ چراکه این محصولات خصوصیاتی دارند که آنها را شاخص میکند پس در چنین شرایطی این پتانسیل را دارند که عموم مردم بدون نیاز به تبلیغات آنها را خریداری کنند.
فیشر معتقد بود در چنین شرایطی، سهام آن شرکت، علیرغم زیان کوتاهمدت نهایتا در درازمدت به سود میانجامد.
5/ آیا شرکت حاشیه سود ارزشمندی دارد؟
6/ شرکت برای حفظ و بهبود حاشیه خود چه اقداماتی انجام میدهد؟ با توجه به بیثباتی شرایط اقتصادی قطعا شرکتها فشار زیادی را متحمل میشوند تا حاشیه سودشان را حفظ یا ارتقا ببخشند اما باید پتانسیل کاهش هزینهها برای افزایش حاشیه سود در درازمدت را داشته باشند.
7/روابط کارکنان یک شرکت با یکدیگر چگونه است؟ روابط خوب به بهرهوری بالاتر و در نتیجه به خروجی شرکت کمک فراوانی میکند.
8/ رابطه مدیران با یکدیگر چگونه است؟
9/ شرکت باید مدیران با اقتدار و با استعدادی داشته باشد تا بتوانند مدیران سطح پایینتر و در نهایت کارکنان را به درستی رهبری کنند و نظارت داشته باشند.
10/ کنترل هزینه که حاصل تحلیل موثر هزینهها توسط شرکت است بسیار مهم است و باید آن را لحاظ کرد.
11/ شرکت باید از مزیتهای رقابتی برخوردار باشد تا منجر شود که در میان رقبای خود شاخص شود.
12/ شرکتها باید نگاه بلندمدت به سودها داشته باشند و استراتژیهایی را در نظر بگیرند که در بلندمدت سود را حفظ کند و یا افزایش دهد.
13/ شرکت باید نقدینگی و همینطور توانایی بالای اخذ وام داشته باشد تا بتواند هزینههای مربوط به رشد را تامین کند.
14/ توانایی مذاکره و فن بیام مدیریت شرکت برای اینکه مستقیم حرفش را بزند به خصوص برای مواقع ضروری از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
15/ مدیریت شرکت باید صادق و قابل اعتماد باشد تا سرمایهگذاران بتوانند به تیم مدیریت و در کل به آن شرکت اعتماد کنند.
16/ مراقب باشید گول شرکتهای تبلیغاتی و تبلیغات گاها جذاب و توخالی آنها را نخورید چرا که شرکتهای زیادی هستند که در تبلیغات تبحر دارند اما در کار خودشان کمتر تخصص دارند.
17/ گوگل و اپل در سال 2004 سهامهای گرانی با نسبت ارزش به درآمد بزرگتر از 25 بودند و از آن موقع به ترتیب 1200 درصد و 600 درصد بالاتر رفتهاند پس اگر نسبت قیمت به درآمد سهامی بالا باشد لزوما به این معنا نیست که افزایش بیشتر درآمد آن سهام قبلا تا حد زیادی در قیمت تنزیل پیدا کرده است.
نظر وارن بافت در مورد فیلیپ فیشر
من بعد از خواندن «سهم عادی و سودهای غیرعادی» به شدت دنبال پیدا کردن فیلیپ فیشر بودم.وقتی او را ملاقات کردم، تحت تأثیر آن مرد و تفکراتش قرار گرفتم. درک کاملی از کسب و کار به همراه تکنیکهای فیلیپ، شما را قادر میسازد تا تصمیمات سرمایه گذاری هوشمندانهای بگیرید.
اگر هنوز اپلیکیشن خودتان را آپدیت نکرده اید از دو لینک زیر نسخه های جدید را از گوگل پلی و بازار دریافت کنید و از دو امکان جذاب و جدیدمون استفاده کنید 🙂
نویسنده: فاطمه زاهد